مردی مرد و به جهنم رفت. دیو جهنم او در محل ورود دید و گفت: اینجا سه اتاق وجود دارد. شما میتوانید هر کدام را که میخواهید انتخاب کنید و تا ابد در آن زندگی کنید.
دیو او را به اتاق اول برد جایی که مردم در آن جا از مچ دست آویزان بودند و آشکار در عذاب بودند.
دیو او را به اتاق دوم برد جایی که مردم در حال کتک خورد با زنجیرهای آهنی بودند.
دیو در سوم را باز کرد، و مرد به داخل نگاه کرد و دید مردم زیادی دور هم نشستهاند و از کمر به بالا در زباله ، در حال خوردن چای
مرد بی درنگ تصمیم گرفت که در کدام اتاق می خواهد مادام العمر بماند و آخرین اتاق را انتخاب کرد.
او به داخل اتاق سوم رفت، فنجان چایش را برداشت و دیو برگشت و گفت: خوب پسرا، وقت استراحت تموم، سراتونو برگردونید تو آشغالا
:: بازدید از این مطلب : 350
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4